سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
دوستداران مداح اهل بیت حاج محمد معظمی
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

ما مزه ی قران را ، در نام حسین دیدیم

شیرین ز عسل را هم ، در کام حسین دیدیم

ما پرزده در بام ، بین الحرمین هستیم

ما دانه ی ماتم را ، در بام حسین دیدیم

از لحظه ی اول هم ، مجنون حسین بودیم

از روز ازل خود را ، در دام حسین دیدیم

با عشق حسینی ما ، عمر ابدی داریم

ما آب حیات عشق ، در جام حسین دیدیم

شد مرجع تقلیدم ، عباس حسین یا رب

ما سینه زدن را در ، احکام حسین دیدیم

----------------------------------------------------

عمو رسیدم و دیدم؛ چقدربلوا بود

سر تصاحبِ عمامه ی تو دعوا بود

به سختی از وسط نیزه ها گذر کردم

هزار مرتبه شکر خدا کمی جا بود

 


ثواب نَحر گلویت تعارفی شده بود

سرِ زبان همه جمله ی - بفرما- بود 

عمو چقدر لبِ خشکتان ترک دارد

چه خوب می شد اگر مشک آب سقا بود

زنی خمیده عمو رد شد از لبِ گودال

نگاه کن؛ نکند مادر تو زهرا بود

برای کشتن تان تیغ و نیزه کم آمد

به دست لشگریان سنگ و چوب حتی بود

تمام هوش و حواس سپاه کوفه و شام

به فکر جایزه ی بردن سر ما بود

بلند شو؛ که همه سوی خیمه ها رفتند

من آمدم سویِ گودال، عمه تنها بود

--------------------------------------------------------

ای درگه تو کعبه اهل ولا حسین 

وی قبه تو قبلگه انبیا حسین

فرمود مصطفی که تو از آن و او ز توست

ثاراللهی وجان رسول خدا حسین

 

بر تشنگان عشق تویی خضر رهنما

داری به کف هماره تو آب بقا حسین

ان لحظه ای که چشم به دنیا گشوده ام

خوانده به گوش من پدرم بارها حسین

پر می کشد دلم به هوای حریم تو 

دارم امید دیدن کرببلا حسین

با دیدن حریم تو دردم رود زیاد 

دارالشفای ما حرم توست یا حسین

جنت کجا به بزم عزایت برابر است

جایی که مادرت شده صاحب عزا حسین

دلها بسوزد از غم تو بعد سال ها

عالم شده ز ماتم تو غم فزا حسین

در راه دوست تا که دهی هستیت تمام 

آن شیرخواره را تو نمودی فدا حسین

کردی زکعبه رو به سوی کربلا ولی

آنجا دوباره کعبه نمودی بنا حسین

تو با خدا بسته ای عهد و به کربلا 

کردی وفا به عهد خودت با خدا حسین




موضوع مطلب :

در فراق یار

حیف آن نان که ز الطاف شما من خوردم

من دلت را چقَدَر با عملم آزردم

ظاهرم وجه خدا بود ولی کو باطن ...

آبروی همه ی اهل خدا را بردم

 

من رها نیستم از بند خودم آقاجان

من دلم را به کسی غیر شما بسپردم

یک نگه بار دگر بر دل بیمارم کن

بی خیالم به خدا تو خودت اجبارم کن

سالها از کرمت خوب و بهاری بودم

بر در میکده ات غرق خماری بودم

ناگهان زندگیم رو به سراشیبی رفت

کاش می مردم و چون سنگ مزاری بودم

مَرکب این دل من بود گنه بعد از تو

روی این مرکب بد مست سواری بودم

که دوباره تو رسیدی و گِلم آدم شد

گرچه یکباره نشد از کرمت کم کم شد

سروده جعفر ابوالفتحی

 

 

 

-----------------------------------------------------

لباس من شده اعمال بد، زمین گیرم

من از تمام جهان جز شما ببین سیرم

خودم رو من به نفهمی زدم غلط کردم

ز فرط معصیت انگار غرق تغییرم

خلاصه بد کسی آقا به پستتان خورده

اگر نگه نکنی من ز داغ می میرم

ببین که آخر کاری ز دست تو آقا

برات کرب و بلا را چه طور می گیرم

تویی امیر من و من شدم غلام شما

هزار بار دهم جان به یک کلام شما

ادامه شعر در ادامه مطلب ...

 

قباله ی دل من را بگیر مولا باش

برای قلب حقیرت تمام دنیا باش

دلم برای تو باشد ...بیا ... برای خودت....

بیا درون دل من فقط تو آقا باش

چرا اسیر قشنگی این جهان گشتم؟

بیا به پیش دو چشمم فقط تو زیبا باش

یتیم گشته ام آقا ز تو چه پنهان است

بیا برای دل من کمی تو بابا باش

کریم هستی و جانم فدای راه شما

بگو دهم سر خود را برای راه شما

سروده جعفر ابوالفتحی

-----------------------------------------------

دلم امشب به سینه زندانی است

سینه امشب پر از پریشانی است

هم شکسته دلم دل خونین

هم دو چشمم دوباره بارانی است

دل من در هوای دلبر خویش

نا امیدانه خسته طوفانی است

گله دارد ز من و می پرسد

خانه اش را بگو نمی دانی؟

گفتم ای دل برای دیدن تو

می رسد او به رسم مهمانی

می رسد مثل یک نسیم از راه

نغمه اش لا اله ا...

می رسد با تنی همه گل پوش

یوسف دل زدیدنش مدهوش

روی چشمش نوشته یا زهرا

یا علی هم نوشته بر بازوش

هر چه گل در کنار او چون خار

هر چه بلبل ز هیبتش خاموش

به ابالفضل می رسد از راه

می رسد او ولی علم بر دوش

غزل ناز عاشقی رویش

بیت ناب خدا بود ابروش

ذوالفقار علی به دستانش

گیسوی آسمان پریشانش

به خداوندی خدا آقاست

هر کجا می رود دلش با ماست

چه کسی گفته او ندارد یار

چه کسی گفته حضرتش تنهاست

شب جمعه که روضه می گیریم

شب جمعه که گریه ها زیباست

دل شکسته به روضه می آید

سوز او از گلوی ما پیداست

گاه گاهی به سینه می کوبد

ناله هایش چو حضرت زهراست

ما همه یار حضرتش هستیم

دل خود را به طره اش بستیم

شرمگینم اگر دلی دارم

دل بیمار و غافلی دارم

گر چه آواره ام ولی شادم

سر موی تو منزلی دارم

پیش این عاشقان یک رنگت

من عاصی چه قابلی دارم

نیمه شب در هوای رویایی

با دل خسته محفلی دارم

ناامیدم مکن نگاهم کن

من هم ای با وفا دلی دارم

نوکر آستانه ام ارباب

دل دیوانه مرا دریاب

ای طبیبان ز دوریت بیمار

چشم بر راه چشم تو بسیار

بی تو من مرده ام در این زندان

سقف هستی شده سرم آوار

سینه من ببین چه سنگین است

غصه ها را ز سینه ام بردار

ای مسیحای آخرین برگرد

زنده کن بار دیگر این مردار

شاخه گل بیاور از جنت

به روی قبر مادرت بگذار

مادرت فاطمه شکسته دل است

آسمان هم ز روی او خجل است

گل زهرا به مادرت سوگند

به گل یاس پرپرت سوگند

به دو دستی که بسته شد آن روز

به علی جد اطهرت سوگند

به حسن آن غریب بی مرقد

به عموی دلاورت سوگند

به لبانی که خیزران خورده

به حسین عشق بی سرت سوگند

به یتیمی که نیمه شب پر زد

به رقیه کبوترت سوگند

پرده از روی ماه خود بردار

پای خود را به چشم من بگذار

تا کسی رخ ننماید ز کسی دل نبرد

دلبر ما دل برد و به ما رخ ننمود 

-------------------------------------------------

وردى بخوان قرار دل بى شکیب را
اشکى ببار سنگ مزار غریب را

یک نوبهار اگر بشکوفد لبان تو
پر مى شود تمام زمین، عطر سیب را

تنها به اشتیاق سلامى گذاشتم
در پشت سر هر آنچه فراز و نشیب را

آتش گرفت روح کویرانه ام، زلال
روزى بیا و آب بزن این نهیب را

این کیست؟ این که با دل من حرف مى زند
نشنیده اید هیچ صداى عجیب را؟

آرام مى شود دل طوفانى اى عجب!
خاصیتى است آیه امن یجیب را

شاعر : آرش شفاعی بجستان

------------------------------------------------

رسد ز نم نم گریه صدای آمدنت

به اشک دیده بخوانم دعای آمدنت


گذشت نیمه شعبان و من عوض نشدم

چه کار کرده دل من برای آمدنت

 



چه دیده ها که به راهت سپید شد

چه گریه دار شده ماجرای آمدنت


تو خواستی که بیایی سری به ما بزنی

ولی نبود محیا فضای آمدنت


در آن میان که بوی گناه می آید

نباشد ای پسر نور جای آمدنت


اگر چه شیعه کند پیشه راه تقوی را

دعا و گریه شود ره گشای آمدنت


سلام ما به شهیدان که با تن بی سر

چه عاشقانه نشستند پای آمدنت


تقاص سیلی نامرد به کوچه می گیری

در ابتدای ظهور و ابتدای آمدنت


چه می شود که بگیریم سر به روی دست

شویم همسفر کربلای آمدنت




موضوع مطلب : اشــعـــار

شاید برای آمدنت دیر کرده‌ای

وقتی نگاه آینه را پیر کرده‌ای

دیری است آسمان مرا شب گرفته است

خورشید من برای چه تأخیر کرده‌ای؟

این بارش بهاری من هم خلاصه شد

در آن دو قطره اشک که تبخیر کرده‌ای

قلب مرا شکستی و یادم نبود که

با تکه‌هاش عاطفه تکثیر کرده‌ای

با آتشی که داغ غم تو به دل زده

من را در عشق منشأ تأثیر کرده‌ای

وقتی که این همه ز غمت شکوه می‌کنم

شاید برای آمدنت دیر کرده‌ای

محمد بختیاری

**********************

 

اوّل نامه «السّلام علیک»

محضر عالی و شریف شما

نامه ای می نویسد از غمتان

بنده ی عاصی و ضعیف شما

 

نامه ای از محلّه ی غم و رنج

کوچه ی بی کسی، پلاک بلا

شهر بدبختی و فلاکت و درد

کدپستی ش...نیست خاطر ما

چشم بد دور، چشم این مردم

به هر آنجا که می شود باز است

توی Mp4و موبایل همه

پر آهنگ و رقص و آواز است

گوش ها عادت همیشگی اش

تکنو و جاز و رپّ و راک و متال

معذرت! این قبیله می گویند:

گور بابای این حرام و حلال

جای تصویر قاب نام «علی»

اکثرا ماهواره می بینند

پر دود است آسمان امّا

به گمان که ستاره می بینند

مسجد و هیئت و نماز و دعا

که نپرسید،‌ ور شکسته شده

بال های اجابت مردم

با گناه کبیره بسته شده

عدّه ای پیروان کابالا

عّده ای جیره خوار بودائیسم

عدّه ای توده ایّ و بی دین اند

عده ای بنده ی برهمائیسم

فیلم ها مملو بدآموزی

پرِ از صحنه های مسئله دار

دستمان را بگیر آقا جان!

«و قنا ربّنا عذابَ النّار»

پسران اشبهُ النّساء و زنان...

اشبهٌ بالرّجال، می بخشید

خانه داران اسیر ده جین ظرف

نشکن و آرکوپال، می بخشید

چت و ایمیل و سرچ اینترنت

مایه ی ننگ و عار و فحشا شد

اشهدُ لا اله الّا الله

علناً زیر پا و حاشا شد

در میان حجاب و حفظ عفاف

ورزش بانوان ایرانی

جودو و کشتی و کاراته و بوکس

زین سواریّ و دو وَ میدانی

پیرهن ها چقدر اندامی

خشت شلوارها چه کوتاه اند

این جماعت حجاب و مقنعه را

بلکه حتّی تو را نمی خواهند

سرتان را به درد آوردم

معذرت گر سخن اطاله شده

جنس مرغوب شیعه ات، امروز

بین بازار استحاله شده

حرف آخر همین که انسان ها

با خدا و شما غریبه شدند

با خدا و شما و خوبی ها

قوم پر ادّعا غریبه شدند

شعر:مجید لشگری

**************************

 

اگر جوان حسینی  هیئتی هستیم

کدام خصلت آقا شده نشانیمان!

خدا کند که همیشه بیادمان باشد

که قبل از این چه کسانی شده اند بانیمان

همان بهشت نشینانِ خاکی و ساده

(شهید) های همین خاک ارغوانیمان!

که آه غیرتشان تا همیشه می جوشد

به هر سروده ی یا صاحب الزمانیمان

دوباره سفره ی شبهای عشقمان پهن است

بگو چرا نمی آیی به میهمانیمان؟

هنوز حاجتمان را نداده ای آقا!

هنوز پر نشده دست ناتوانیمان

کمی زسوز دلت را بیا وقسمت کن

که کربلا بشود بزم شام هیئتمان!

ایمان غلامی

******************************

 

امشب رسد از سامره بوی گل نر گس

گلها همه چشمند به سوی گل نر گس

بگرفته همه خوی به خــــــوی گل نرگس

نرگس زده لبخند به روی گل نرگس

گمگشته در انـــوار الهی کــــــره ی خاک

صوت صلوات است که سر برده زافــلاک

تا دوست زند خنده وتا خصم شود کــــور

گــــــردیده زمین بر سر گردون طبق نور

هم سامـــــره سینا شده هم بیت ولا طور

ریزد عوض گل به زمین با ل وپر حــور

خــورشیدِ رخ مهـــــدی سر زد شب نیمه

بر چــهره گل انداخـــته لبخند حکیمه

روید گل تــــوحید زکــــوه وچمن امشب

یوسف شده از مصر مقیم وطـــــن امشب

یعقـــــوب شنیده است بـوی پیرهن امشب

مهدی زده لبخــــــند به روی حسن امشب

خــــــیزید وبه بینید گلســــتان حسن را

در دست حسن لا لـــــ? بستان حسن را

خـــیزید که از پار? دل گــل بفشـا نید

وز کـــوثر نـــورآتش دل را بنشا نید

بر منتظران این خبر خوش برسانید

کامشب شب قـــدر است همه قــــدر بدانید

با نــــور نــوشتند به پیشانی خـــــورشید

ماهـــــی که جهان منتظـرش بود درخشید

این صــورت توحـــید ویا آی? نور است

این قامت طــوباست ویا نخل? طوراست

داود نبــی را به لب آیا ت زبـوراست

یا برلب مهدی سخن از روز ظهــور است

گـوش همه بر زمـزم? یارب مهدی است

ای منتظران مـژده که امشب شب مهدی است

ای منتظـران یا فته غــــم خاتمه امشب

تبریک که روشن شده چشم همـــه امشب

بشکفت به شوق وشعف وزمـــزمه امشب

گـل از گـل لبخـند بنـی فاطمه امشب

مــرغان بهشتـی شده آوار? مهدی

گـردند به دور وبــرِِ گهـوار? مهدی

مهـدی است که احیاگر قانون حسین است

مهدی است که شمشیرش مد یِِون حسین است

او وارث پیراهـن گلگون حسین است

والله قسم منتقـم خون حسین است

برپرچمش این نقش عیان با خط نور است

ای منتظران مژده که هنگام ظهـور است

این یوسف زهراست که سوی وطــن آید

این ماه دل آراست که در انجــــــــمن آید

این جان جهان است که اینک به تـن آید

بر منتظـــــران پاسخ یا بـــن الحسن آید

خـــیزید حضـــــور پسر فاطمه امشب

لبیک بگــوئید به مهدی همه امشب

بـــوی نفس حجت ثانــــی عشر آیــد

ای شب حرکت کن که به زودی سحر آید

ای صبح بیا تا شب هجــــرا ن به سرآید

خـورشید بنی فاطمه از کعــبه بر آید

عیسی زفـلک بازآ مــا صبر نداریم

تـــا پشت سر یــار نمـازی بگذاریم

ای احمد ثا نی زحـــرا جلوه گری کن

ای وارث پیغمـبر پیغــامبـری کن

تنها پسرزهــرا مــــارا پــــدری کن

این قــافـلـــ? گمشده را راهبری کن

در هجر شبان اشک فشان این رمه تاکی؟

دوران فـراق پسر فــــاطمــــه تاکی؟

ای غصّـــه اسلام هم آغـــوش تو مهدی

ای نال? خامــوشان در گـوش تو مهدی

ای پــرچم ثارالله بــر دوش تـو مهدی

ای خـون دل واشک بصر نوش تو مهدی

ای موسی عمـران چه شود تا به مصافی

چـــون سین? دریادل فــرعون بشکافی

ای نام تو ذکـر خوش شام وسحـر ما

ای خاک رهت مــادرمـا وپـــدر مـا

ای باغ تـو را لاله زخــون جگـر ما

ما منتظـر استیم وتـوئی منتظَر ما

باز آ که چـراغ همه رخسار تـو باشد

میثـم صله ی شعـرش دیدار تو باشد

حاج غلامرضا سازگار

*****************************

آقا بیا ز کوچه ما هم عبور کن

آقا بیا به خاطر مادر ظهور کن

ای تکسوار جاده چشمان خیس من

این دیده را پر عطر حظور کن

آقا بیا و به گوشه نگاه خویش

چشم تمام شیاطین تو کور کن

در این دو ماه عزای دل غمین

آقا بساط گریه مان را تو جور کن

سروده جعفر ابوالفتحی

*****************************

 

 




موضوع مطلب :

انتظار

گرفته راه گلویم به عقده‌های فرج
به سر هوای تو دارم، به دل نوای فرج
ببین که زخمیِ زخمی ز تیرِ هجرانم
به نیمه جانیِ من ده کمی دوای فرج
به کودکی دلِ من را هوایی‌ات کردی
دلیل پیری من شد فقط هوای فرج
برای این که ندیده نبینمت بروم
هزار مرتبه خواندم تو را دعای فرج
ولی گمان نکنم قابلِ رخت باشد
غلامِ رو سیه و روی تو صفای فرج؟
بیا و در شبِ قدرم، بخوان مناجاتی
ای ابتدای جدایی، ای انتهای فرج
فقط بیا و بگو تا که فرصتی باقیست
ندیدی از من رسوا دمی وفای فرج

***********************

گریه‌کنای روضه‌ها صاحب روضه‌ها کجاست؟
کاشکی می‌شد جواب بده منشاء عقده‌ها کجاست؟
تو این شب قدر اومدم یه حرفی رو حاشا کنم
صاحبم و گم کردم و می‌خوام اون و پیدا کنم
فقط با حرف و با سخن می‌گم آقام مهدی بیاد
اما دلش رو با گناه می‌سوزونم خیلی زیاد
من اومدم این شب قدر بگم آقا رهام نکن
من آدم خوبی بودم اینجور من و نگام نکن
واسطه‌ شو پیش خدا به خوبای دور و برت
گناه زیاد کردم آقا تو رو قسم به مادرت
نوکر اگه غریب باشه اربابِ اون یارش می‌شه
ارباب اگه غریب باشه کی یار و غمخوارش می‌شه
خدا نیاره اون روز و عاشقِ بی صفا باشم
مردن من بهتره تا نوکرِ بی وفا باشم

*************************

هجر تو رنج و عذابم مهدی صاحب زمان
من سراسر التهابم مهدی صاحب زمان
در شبِ تیره به دنبال ستاره می‌روم
غافل از تو آفتابم مهدی صاحب زمان
در گناهان غوطه ور گشتم ولیکن عاشقِ
یک نظر از تو جنابم مهدی صاحب زمان
در شبِ جمعه نشستم تا به حقِ عاشقان
لحظه‌ای گویی جوابم مهدی صاحب زمان
انتظارت همچو درّی در صدف مانده هنوز
خواستارِ درّ نابم مهدی صاحب زمان
روی زیبایت نشان ده تا کنم این ادعا
کرده‌ای خانه خرابم مهدی صاحب زمان
منشاء هر خیری و من گرمِ سودِ این جهان
من به دنبالِ سرابم مهدی صاحب زمان

*************************

از هجر تو طبیعت ما گریه می کند
چشم تمام آینه ها گریه می کند
چشم انتظار آمدنت شیر خواره‌ای است
گهواره‌ای به کرب و بلا گریه می کند
پای سه ساله‌ای که پر تاول آمده است
دارد به اشک و دعا گریه می کند
در علقمه به خاطر تو مشک پاره ای
دارد کنار دست جدا گریه می کند
گودال سرخ روز عطش نعره می کشد
از روضه های خون خدا گریه می کند
علی اشتری

************************

یا این دل شکستة ما را صبور کن
یا لا أقل به خاطر زینب ظهور کن
دیگر بتاب از افق مکه ، ماه من!
این جاده های شب زده را غرق نور کن
با ذوالفقار حضرت مولا ، بیا و بعد
دلهای شیعه را پرِ حسّ غرور کن
با کوله بار غربت و اندوه خود بیا
از کوچه های سینه زنی مان عبور کن
امشب بیا که روضه بخوانی برایمان
امشب بساط گریه مان را تو جور کن
یا چند صفحه مقتل کرب و بلا بخوان
یا خاطرات عمه تان را مرور کن
هم از وفای ساقی لب تشنگان بگو
هم یادی از مصیبتِ سرخ تنور کن

************************

عمری در آرزوی وصال تو سوختیم
با یاد آفتاب جمال تو سوختیم
ما را اگر چه چشم تماشا نداده اند
ای غایب از نظر به خیال تو سوختیم
ای شام هجر کی سپری میشوی که ما
در آرزوی صبح زوال تو سوختیم
چندی به گفتگوی فراق تو ساختیم
عمری در آرزوی وصال تو سوختیم

************************

باز گردای بغض صحرا گرد من
باز گرما ده به بیت سرد من
ای که عمق انتظارات منی
ای که پشت استعارات منی
من شب ظلمانی استم تار تار
انتظارم انتظارم انتظار
منتظر بودن عبادت کردن است
با خیال دوست عادت کردن است
قبله ی صحرانشین این کویر
بال زخم سجاده هایم را بگیر
باتو کبری در خضوعم مانده است
چار رکعت در رکوعم مانده است
تشنگی از پای دراورده مرا
اب پشت سد جوعم مانده است
سجده ام سر میکشد از روی مهر
غصه بر دوش خضوعم مانده است
واجباتم شد شهید مستحب
اصل در چاه فرو عم مانده است
ای نمیدانم کجایی کیستی
ای فراتر از چرایی -چیستی
در قیابت اب را گل کرده اند
موج را مدیون ساحل کرده اند
خاک در دست کسوف افتاده است
اسمان هم در خسوف افتاده اند
اه ای خورشید روز رهگذر
ای پناه سایه های در به در
بی تو ما دلشوره های بی نوا
بر کدامین جاده یابیم التجا
من دعای عهد میخوانم بیا
بر سر این وعده میمانم بیا
با تجلی های پر هیبت بیا
از میان پردهی غیبت بیا
ان که عمری گشته در دنبال تو
باز می اید به استقبال تو

**********************

ای دل طوفانیم آرام باش
یک تپش با طبع من همگام باش
واژه هایم را پر از احساس کن
دیده را از اشک پر الماس کن
وا کن از پای قلم زنجیر را
بشکن این بغض شب دلگیر را
تا نویسم از چنین هنگامه ای
سوی آن صحرا نشسته نامه‌ای
کعبه آباد حجاز من توئی
مستحبات نماز من توئی
ای تو آرام دل هر بی شکیب
مستجاب آخرین امن یجیب
یادت ای قامت قیامت هر کجا
کرده غوغای قیامت را بپا
صبح جمعه رقص شور انگیز باد
حلقه زلف تو را آرد به یاد
چیست این دلشوره های بیکران
پشت کاشی های سبز جمکران
کشتی امید در گل تا به کی
بانگ اللهم عجل تا به کی
تا به کی از داغ هجران تو صبر
جلوه کن ای آفتاب پشت ابر
اشکهایم هر پگاه انتظار
گل کند در وعده گاه انتظار
کاروان سالار لختی صبر کن
یوسفی دارم به چاه انتظار
کی به دریای ظهورت می رسد>
<زورق این آبراه انتظار
بی تو در سرمای شب بی طاقتند
کودکان بی پناه انتظار
کاش مست چشم نازت می شدم
ریشه ای از جانمازت می شدم
کاش برگردی که باز آید بهار
کاش گردد دست بوست ذوالفقار
کاش یکدم میهمانت می شدم
نیمه‌ی شب روضه خوانت می شدم
کاش یک ساعت عنان گیرت شوم
یا جوان مرگ تو یا پیرت شوم
دادم از کف جمله صبر و تاب را
تا که بوسیدم کف سرداب را
بانگ هل من ناصر از کعبه برآر
کعبه را از این سیه پوشی در آر
ذوالفقار حیدری را تاب ده
کافران را بیم از مرداب ده
خیز و بر هم زن همه آرامشان
کام شیرین تلخ کن بر کامشان
محو کن فرعونیان نیل را
از فلسطین نقش اسرائیل را
کربلای دیگری آغاز کن
روزه صبر خدا را باز کن
کودک ششماهه را خوابی رسان
خیمه های تشنه را آبی رسان
اهل بیت عشق را دریاب زود
خیمه عباس مانده بی عمود

***********************

 




موضوع مطلب : اشــعـــار