دوستداران مداح اهل بیت حاج محمد معظمی طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آرشیو وبلاگ ما مزه ی قران را ، در نام حسین دیدیم شیرین ز عسل را هم ، در کام حسین دیدیم ما پرزده در بام ، بین الحرمین هستیم ما دانه ی ماتم را ، در بام حسین دیدیم از لحظه ی اول هم ، مجنون حسین بودیم از روز ازل خود را ، در دام حسین دیدیم با عشق حسینی ما ، عمر ابدی داریم ما آب حیات عشق ، در جام حسین دیدیم شد مرجع تقلیدم ، عباس حسین یا رب ما سینه زدن را در ، احکام حسین دیدیم ---------------------------------------------------- عمو رسیدم و دیدم؛ چقدربلوا بود
-------------------------------------------------------- ای درگه تو کعبه اهل ولا حسین وی قبه تو قبلگه انبیا حسین فرمود مصطفی که تو از آن و او ز توست ثاراللهی وجان رسول خدا حسین
بر تشنگان عشق تویی خضر رهنما داری به کف هماره تو آب بقا حسین ان لحظه ای که چشم به دنیا گشوده ام خوانده به گوش من پدرم بارها حسین پر می کشد دلم به هوای حریم تو دارم امید دیدن کرببلا حسین با دیدن حریم تو دردم رود زیاد دارالشفای ما حرم توست یا حسین جنت کجا به بزم عزایت برابر است جایی که مادرت شده صاحب عزا حسین دلها بسوزد از غم تو بعد سال ها عالم شده ز ماتم تو غم فزا حسین در راه دوست تا که دهی هستیت تمام آن شیرخواره را تو نمودی فدا حسین کردی زکعبه رو به سوی کربلا ولی آنجا دوباره کعبه نمودی بنا حسین تو با خدا بسته ای عهد و به کربلا کردی وفا به عهد خودت با خدا حسین موضوع مطلب : در فراق یار حیف آن نان که ز الطاف شما من خوردم من دلت را چقَدَر با عملم آزردم ظاهرم وجه خدا بود ولی کو باطن ... آبروی همه ی اهل خدا را بردم
من رها نیستم از بند خودم آقاجان من دلم را به کسی غیر شما بسپردم یک نگه بار دگر بر دل بیمارم کن بی خیالم به خدا تو خودت اجبارم کن سالها از کرمت خوب و بهاری بودم بر در میکده ات غرق خماری بودم ناگهان زندگیم رو به سراشیبی رفت کاش می مردم و چون سنگ مزاری بودم مَرکب این دل من بود گنه بعد از تو روی این مرکب بد مست سواری بودم که دوباره تو رسیدی و گِلم آدم شد گرچه یکباره نشد از کرمت کم کم شد سروده جعفر ابوالفتحی
----------------------------------------------------- لباس من شده اعمال بد، زمین گیرم من از تمام جهان جز شما ببین سیرم خودم رو من به نفهمی زدم غلط کردم ز فرط معصیت انگار غرق تغییرم خلاصه بد کسی آقا به پستتان خورده اگر نگه نکنی من ز داغ می میرم ببین که آخر کاری ز دست تو آقا برات کرب و بلا را چه طور می گیرم تویی امیر من و من شدم غلام شما هزار بار دهم جان به یک کلام شما ادامه شعر در ادامه مطلب ...
قباله ی دل من را بگیر مولا باش برای قلب حقیرت تمام دنیا باش دلم برای تو باشد ...بیا ... برای خودت.... بیا درون دل من فقط تو آقا باش چرا اسیر قشنگی این جهان گشتم؟ بیا به پیش دو چشمم فقط تو زیبا باش یتیم گشته ام آقا ز تو چه پنهان است بیا برای دل من کمی تو بابا باش کریم هستی و جانم فدای راه شما بگو دهم سر خود را برای راه شما سروده جعفر ابوالفتحی ----------------------------------------------- دلم امشب به سینه زندانی است سینه امشب پر از پریشانی است هم شکسته دلم دل خونین هم دو چشمم دوباره بارانی است دل من در هوای دلبر خویش نا امیدانه خسته طوفانی است گله دارد ز من و می پرسد خانه اش را بگو نمی دانی؟ گفتم ای دل برای دیدن تو می رسد او به رسم مهمانی می رسد مثل یک نسیم از راه نغمه اش لا اله ا... می رسد با تنی همه گل پوش یوسف دل زدیدنش مدهوش روی چشمش نوشته یا زهرا یا علی هم نوشته بر بازوش هر چه گل در کنار او چون خار هر چه بلبل ز هیبتش خاموش به ابالفضل می رسد از راه می رسد او ولی علم بر دوش غزل ناز عاشقی رویش بیت ناب خدا بود ابروش ذوالفقار علی به دستانش گیسوی آسمان پریشانش به خداوندی خدا آقاست هر کجا می رود دلش با ماست چه کسی گفته او ندارد یار چه کسی گفته حضرتش تنهاست شب جمعه که روضه می گیریم شب جمعه که گریه ها زیباست دل شکسته به روضه می آید سوز او از گلوی ما پیداست گاه گاهی به سینه می کوبد ناله هایش چو حضرت زهراست ما همه یار حضرتش هستیم دل خود را به طره اش بستیم شرمگینم اگر دلی دارم دل بیمار و غافلی دارم گر چه آواره ام ولی شادم سر موی تو منزلی دارم پیش این عاشقان یک رنگت من عاصی چه قابلی دارم نیمه شب در هوای رویایی با دل خسته محفلی دارم ناامیدم مکن نگاهم کن من هم ای با وفا دلی دارم نوکر آستانه ام ارباب دل دیوانه مرا دریاب ای طبیبان ز دوریت بیمار چشم بر راه چشم تو بسیار بی تو من مرده ام در این زندان سقف هستی شده سرم آوار سینه من ببین چه سنگین است غصه ها را ز سینه ام بردار ای مسیحای آخرین برگرد زنده کن بار دیگر این مردار شاخه گل بیاور از جنت به روی قبر مادرت بگذار مادرت فاطمه شکسته دل است آسمان هم ز روی او خجل است گل زهرا به مادرت سوگند به گل یاس پرپرت سوگند به دو دستی که بسته شد آن روز به علی جد اطهرت سوگند به حسن آن غریب بی مرقد به عموی دلاورت سوگند به لبانی که خیزران خورده به حسین عشق بی سرت سوگند به یتیمی که نیمه شب پر زد به رقیه کبوترت سوگند پرده از روی ماه خود بردار پای خود را به چشم من بگذار تا کسی رخ ننماید ز کسی دل نبرد دلبر ما دل برد و به ما رخ ننمود ------------------------------------------------- وردى بخوان قرار دل بى شکیب را یک نوبهار اگر بشکوفد لبان تو تنها به اشتیاق سلامى گذاشتم آتش گرفت روح کویرانه ام، زلال این کیست؟ این که با دل من حرف مى زند آرام مى شود دل طوفانى اى عجب! شاعر : آرش شفاعی بجستان ------------------------------------------------ رسد ز نم نم گریه صدای آمدنت
موضوع مطلب : اشــعـــار شاید برای آمدنت دیر کردهای وقتی نگاه آینه را پیر کردهای دیری است آسمان مرا شب گرفته است خورشید من برای چه تأخیر کردهای؟ این بارش بهاری من هم خلاصه شد در آن دو قطره اشک که تبخیر کردهای قلب مرا شکستی و یادم نبود که با تکههاش عاطفه تکثیر کردهای با آتشی که داغ غم تو به دل زده من را در عشق منشأ تأثیر کردهای وقتی که این همه ز غمت شکوه میکنم شاید برای آمدنت دیر کردهای محمد بختیاری **********************
اوّل نامه «السّلام علیک» محضر عالی و شریف شما نامه ای می نویسد از غمتان بنده ی عاصی و ضعیف شما
نامه ای از محلّه ی غم و رنج کوچه ی بی کسی، پلاک بلا شهر بدبختی و فلاکت و درد کدپستی ش...نیست خاطر ما چشم بد دور، چشم این مردم به هر آنجا که می شود باز است توی Mp4و موبایل همه پر آهنگ و رقص و آواز است گوش ها عادت همیشگی اش تکنو و جاز و رپّ و راک و متال معذرت! این قبیله می گویند: گور بابای این حرام و حلال جای تصویر قاب نام «علی» اکثرا ماهواره می بینند پر دود است آسمان امّا به گمان که ستاره می بینند مسجد و هیئت و نماز و دعا که نپرسید، ور شکسته شده بال های اجابت مردم با گناه کبیره بسته شده عدّه ای پیروان کابالا عّده ای جیره خوار بودائیسم عدّه ای توده ایّ و بی دین اند عده ای بنده ی برهمائیسم فیلم ها مملو بدآموزی پرِ از صحنه های مسئله دار دستمان را بگیر آقا جان! «و قنا ربّنا عذابَ النّار» پسران اشبهُ النّساء و زنان... اشبهٌ بالرّجال، می بخشید خانه داران اسیر ده جین ظرف نشکن و آرکوپال، می بخشید چت و ایمیل و سرچ اینترنت مایه ی ننگ و عار و فحشا شد اشهدُ لا اله الّا الله علناً زیر پا و حاشا شد در میان حجاب و حفظ عفاف ورزش بانوان ایرانی جودو و کشتی و کاراته و بوکس زین سواریّ و دو وَ میدانی پیرهن ها چقدر اندامی خشت شلوارها چه کوتاه اند این جماعت حجاب و مقنعه را بلکه حتّی تو را نمی خواهند سرتان را به درد آوردم معذرت گر سخن اطاله شده جنس مرغوب شیعه ات، امروز بین بازار استحاله شده حرف آخر همین که انسان ها با خدا و شما غریبه شدند با خدا و شما و خوبی ها قوم پر ادّعا غریبه شدند شعر:مجید لشگری **************************
اگر جوان حسینی هیئتی هستیم کدام خصلت آقا شده نشانیمان! خدا کند که همیشه بیادمان باشد که قبل از این چه کسانی شده اند بانیمان همان بهشت نشینانِ خاکی و ساده (شهید) های همین خاک ارغوانیمان! که آه غیرتشان تا همیشه می جوشد به هر سروده ی یا صاحب الزمانیمان دوباره سفره ی شبهای عشقمان پهن است بگو چرا نمی آیی به میهمانیمان؟ هنوز حاجتمان را نداده ای آقا! هنوز پر نشده دست ناتوانیمان کمی زسوز دلت را بیا وقسمت کن که کربلا بشود بزم شام هیئتمان! ایمان غلامی ******************************
امشب رسد از سامره بوی گل نر گس نرگس زده لبخند به روی گل نرگس گمگشته در انـــوار الهی کــــــره ی خاک ***************************** آقا بیا ز کوچه ما هم عبور کن *****************************
موضوع مطلب : انتظار گرفته راه گلویم به عقدههای فرج *********************** گریهکنای روضهها صاحب روضهها کجاست؟ ************************* هجر تو رنج و عذابم مهدی صاحب زمان ************************* از هجر تو طبیعت ما گریه می کند ************************ یا این دل شکستة ما را صبور کن ************************ عمری در آرزوی وصال تو سوختیم ************************ باز گردای بغض صحرا گرد من ********************** ای دل طوفانیم آرام باش ***********************
موضوع مطلب : اشــعـــار |
||